دلاوران مرصاد_اینکه رئیسجمهور ایران به جای پاسخگویی در خصوص بحران برق، ناکارآمدی سیستم سرمایشی در مدارس، خانهها و بیمارستانها، از دهههای بیکولر و بیپنکه یاد میکند، نشانهای است از واگرایی دولت از مطالبات عینی مردم. امروز نه دیگر «تابآوری» فضیلت است و نه «سکوت در برابر کاستیها» نشانه بلوغ. امروز، حکمرانی باید مسئول رفاه باشد، نه مبلغ سازگاری با مشقت.
اظهارات اخیر دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، در کرمانشاه درباره وضعیت گرما و نبود کولر در گذشته، واکنشهای گستردهای را در شبکههای اجتماعی و محافل سیاسی برانگیخته است. او گفته است: «قدیم کولر و پنکه نبود و مشکلی هم نداشتیم». این جمله ساده، حامل نوعی نگاه تاریخیگرایانه و در ظاهر سادهانگارانه است که در بستر یک بحران ساختاری در مدیریت منابع انرژی و رفاه عمومی مطرح میشود.
نخست باید این پرسش را مطرح کرد که آیا مردم ایران واقعاً مشکلی نداشتند، یا صرفاً امکان بیان و مطالبهگری نداشتند؟ پاسخ این پرسش، کلید تحلیل ژرفتر سخنان پزشکیان است.
در همان زمانی که رئیسجمهور ایران مردم را به خاطرهسازی از گذشته بیکولر حواله میدهد، کشور کوچکی چون قطر، با سرمایهگذاری هوشمندانه در دهه گذشته، نهتنها خیابانها را به سیستم تهویه مطبوع مجهز کرده، بلکه آسفالتهای آبی توسعه داده تا شهروندانش در مقابل گرمای طاقتفرسای منطقه احساس رفاه کنند. قطر نه در ادعا که در عمل، توانسته است بین گرمایش زمین و آسایش انسان تعادلی فناورانه ایجاد کند.
اما چرا در ایران، با وجود توان علمی، نیروی انسانی و ثروت طبیعی، رئیس دولت به جای ارائه راهکارهای سازگار با آینده، به گذشتهای بیپنکه و بیکولر استناد میکند؟ این سخنان اگرچه در ظاهر ممکن است رنگی از فروتنی و مردمگرایی داشته باشد، در واقع بازتاب نوعی فقر گفتمانی در برنامهریزی برای زندگی مدرن شهروندان ایرانی است.
اگر روزی دولتمردی در منطقه از تهویه خیابانها میگوید، و دیگری از تابآوری مردم بدون کولر، تفاوت این دو نگاه نه در شرایط اقلیمی که در رویکرد به انسان و شهروند مدرن است. در یکسو شهروند به مثابه سرمایه دیده میشود که باید کیفیت زندگیاش ارتقا یابد، و در سوی دیگر، گویی انسان باید خود را با نارساییهای ساختاری سازگار کند، حتی اگر به قیمت از دست رفتن کرامت انسانیاش باشد.
اینکه رئیسجمهور ایران به جای پاسخگویی در خصوص بحران برق، ناکارآمدی سیستم سرمایشی در مدارس، خانهها و بیمارستانها، از دهههای بیکولر و بیپنکه یاد میکند، نشانهای است از واگرایی دولت از مطالبات عینی مردم. امروز نه دیگر «تابآوری» فضیلت است و نه «سکوت در برابر کاستیها» نشانه بلوغ. امروز، حکمرانی باید مسئول رفاه باشد، نه مبلغ سازگاری با مشقت.
از رئیسجمهوری که با شعار “مردممحوری” به قدرت رسیده، انتظار میرود سخنش در جهت ارتقای زیست انسانی باشد، نه نادیدهانگاشتن شکاف عمیق میان آنچه هست و آنچه باید باشد.
اگر پزشکیان میخواهد در حافظه تاریخی مردم باقی بماند، باید بداند که تاریخ نه حافظهای از مشقت، بلکه روایتگر کسانی است که انسان و کرامت او را محور تصمیمسازی و برنامهریزی قرار دادند. ایران، امروز بیش از هر زمان، به چنین نگاههایی نیاز دارد.
-
برچسب ها:
- دلاوران مرصاد
- شعیب نظری
- مسعود پزشکیان